روزگاری از جنس تنهایی

سکوتم از رضایت نیس...

صفحه اصلي | عناوين مطالب | تماس با من | پروفايل | قالب وبلاگ



patugh-ir-81.jpg
من سرم توی کار خودم بود

baby-patugh-ir.jpg
بعد یه روز یه نفرو دیدم

baby-patugh-ir-1.jpg
اون این شکلی بود

baby-patugh-ir-2.jpg
ما اوقات خوبی با هم داشتیم

baby-patugh-ir-3.jpg
من یه کادو مثل این بهش دادم

baby-patugh-ir-4.jpg
وقتی اون کادومو قبول کرد من اینجوری شدم
baby-patugh-ir-5.jpg
ما تقریبا همه شبها با هم گفت و گو میکردیم

baby-patugh-ir-6.jpg
وقتی همکارام من و اونو توی اداره دیدن اینجوری نگاه میکردن

baby-patugh-ir-7.jpg
و منم اینجوری بهشون جواب میدادم

baby-patugh-ir-8.jpg
اما روز ولنتاین اون یه گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه

baby-patugh-ir-9.jpg
و من اینجوری بودم

baby-patugh-ir-10.jpg
بعدش اینجوری شدم

baby-patugh-ir-11.jpg
احساس من اینجوری بود

baby-patugh-ir-12.jpg
بعد اینجوری شدم

baby-patugh-ir-13.gif
بله….آخرش به این حال و روز افتادم

baby-patugh-ir-14.jpg
پدر عاشقی بسوزه

baby-patugh-ir-15.jpg

 



نظرات شما عزیزان:

shahrzadr
ساعت0:40---11 بهمن 1392
خیلی قشنگه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 10 / 11 / 1392برچسب:, ساعت 3:13 PM توسط رضا